سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
r_search
نوع نشریه:
نشریات:
از تاريخ:
تا تاریخ:
کد خبر: ۲۶۲۰
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰
رفتار‌شناسی مصرف‌زده‌ها؛
مسعود ابراهیمی- مصرف‌گرایی این این روز‌ها پنجه در پنجه نسل ما انداخته و جامعه حکم کسی را پیدا کرده که درمان را می‌شناسد و آن را در دسترس دارد، اما استفاده‌ای از آن نمی‌کند. حتی در زمانی که نزدیک است مصرف‌زدگی پشتش را به خاک برساند. اندیشیدن و به کارگیری حجت باطنی (عقل)، قناعت، پرهیز از اسراف و تبذیر و امثالهم همگی مولفه‌هایی هستند که آشنایی کودکان با آن‌ها، آنان را از ابتلا به طاعون مصرف‌زدگی حفظ می‌کند؛ مرضی که این روز‌ها صغیر و کبیر، مذهبی و غیرمذهبی، فرادست و فرودست نمی‌شناسد. در گفت‌و‌گو با دکتر جمشیدیان، روان‌شناس و متخصص ارتباطات موثر به واکاوی فرهنگ مصرف‌زدگی، رفتارشناسی‌شناسی مبتلایان به این بیماری و راه‌های برون رفت از آن پرداخته‌ایم.


همه علائم یک مرض واگیردار!

•    در ریشه‌یابی زمینه‌های مصرف‌زدگی، «محیط پیرامونی» در چه درجه‌ای از تاثیرگذاری قرار می‌گیرد؟
برخی از انسان‌ها به وضعیت «خودکنترلی» رسیده‌اند. این اشخاص قادرند با تکیه بر باور‌ها و توانایی‌های خودشان در برابر محیط پیرامونی منفعل و صرفا متاثر نباشند. بنابراین وقتی با فرهنگی نظیر مصرف‌گرایی مواجه می‌شوند، آن را بر مبنای باور‌ها و داشته‌های ذهنی‌شان آنالیز می‌کنند و نهایتا به این نتیجه می‌رسند که مقوله مصرفگرایی مطلوب نیست و آن را طرد می‌کنند. بدیهی است به میزانی که شخص از حالت خودکنترلی فاصله بگیرد و روحیه تبعیت از محیط در او قوی‌تر باشد، به این سو و آن سو کشیده شدنش به واسطه تبلیغات و مشاهده جمعیت کثیری که دارند یک کار را انجام می‌دهند (مُد سازی) راحت‌تر خواهد بود. بنابراین اگر در جامعه‌ای تبلیغات بازرگانی و تجاری مروج مصرف‌گرایی باشد یا بخش قابل توجهی از اعضای جامعه دچار مصرف‌زدگی باشند، او نیز به طرف این فرهنگ گرایش خواهد یافت. این یک قاعده کلی است. پس اگر ما جامعه خویش را برای اندیشیدن، تجزیه و تحلیل کردن، اهم فی الاهم نمودن و از این دست توانایی‌ها تربیت کرده باشیم، خاطرمان آسوده خواهد بود که هر فرهنگ مخربی، نظیر مصرف‌زدگی آنان را مبتلا نخواهد کرد. اما در غیر این صورت، می‌شود اینکه هم اکنون می‌بینید و همواره باید نگران باشیم.
•    آیا این ادعا که مصرف‌زدگی یک بیماری و ماحصل کمبودهای دوران کودکی است صحت دارد؟
اینکه صرف کمبودهای دوران کودکی مولد بیماری مصرف‌زدگی در افراد است، به هیچ وجه قابل قبول نخواهد بود. چه بسا افرادی که در کودکی از جمیع جهات برایشان امکانات فراهم بوده و با این حال مبتلا به مصرف‌زدگی هستند. باز هم می‌گویم، تربیت، تربیت و تربیت. اگر تربیت باشد در اوج فقر هم می‌توان انتظار داشت کسی با اندیشه و سبک و سنگین کردن اوضاع نیازهای خود را تامین کند و اگر تربیت نباشد هیچ بعید نیست در ‌‌نهایت برخورداری و رفاه حداکثری، فرد همواره دچار مصرف‌گرایی باشد. این مسئله را در رابطه با مسائل جنسی هم مطرح می‌کنیم. میل جنسی و طمع برای مصرف از بین نمی‌رود، بلکه صرفا با تربیت صحیح کنترل می‌شود.
در دین اسلام به شدت نسبت به قناعت و پرهیز از تجمل‌گرایی و مصرف‌زدگی سفارش شده است. اما می‌بینیم افراد مذهبی غرق در مصرف‌گرایی شده‌اند. اینکه یک مدرسه مذهبی باشد و شعائر دینی را رعایت کند با اینکه آموزه‌های مذهبی را آموزش دهد دو چیز است. پس اینکه پدر و مادری مذهبی باشند، ضرورتا به این معنا نیست که در بین فرزندانشان مصرف‌گرایی جایی ندارد. بلکه باید فرزندشان را با آموزه‌های دینی آشنا و او را مطابق با آن آموزه‌ها تربیت کرده باشند. در رابطه با مقوله تربیت ما خیلی پشت گوش اندازانه و سهل انگارانه برخورد کرده‌ایم. طوری که چه مدارس، چه دانشگاه‌ها، چه سینما، چه تلویزیون، چه پدران و مادران، هیچ کدام وظیفه تربیت انسان‌ها را آن طور که شایسته است، به عهده نگرفته‌اند.
•    بارز‌ترین مولفه‌هایی که وجود آن‌ها دلالت دارد بر ابتلای یک جامعه به بیماری مصرف‌گرایی کدامند؟
خیلی ساده بگویم، وقتی شما رستوران‌ها را نگاه می‌کنید و می‌بینید آنچه به عنوان آشغال دور ریخته می‌شود اغلب قابل استفاده است، این یعنی آن جامعه از بیماری مصرف‌گرایی رنج می‌برد. در صورتی که در خیلی کشور‌ها نه‌تنها چنین چیزی را نمی‌بینید، بلکه در صورت وقوع، مرتکبین آن مجازات می‌شوند. من در بعضی از کشور‌ها می‌دیدم که اگر غذا اضافه می‌آمد، مجبور بودند خسارت آن را بپردازند. چون در ظاهر این است که شخص اختیار اموال خود را دارد، اما این کشور‌ها ورای ماجرا را می‌بینند که این کار اگر به یک فرهنگ تبدیل شود، کم‌کم منافع و اموال عمومی را به خطر می‌اندازد.
در فرهنگ دینی ما هم مالکیت و اختیار اشخاص نسبت به اموالشان به رسمیت شناخته شده است. اما از آن طرف به پرهیز و حرمت اسراف و تبذیر نیز اشاره شده است و عقوبت‌های دنیوی و اخروی برایش در نظر گرفته شده است. این یعنی اسلام به دنبال تربیت است و می‌خواهد انسان را به تعالی برساند. افزون بر آنچه گفته شد، اعضای جامعه‌ای که با بیماری مصرف‌زدگی دست و پنجه نرم می‌کند، از بی‌ثباتی نیز رنج می‌برند. زیرا اعضای آن پی در پی به دنبال تنوع‌طلبی‌های مخرب هستند و این باعث می‌شود که هیچگاه آرام و قرار نداشته باشند. بد‌تر اینکه تزلزل و بی‌ثباتی یک مرض مسری است. یعنی انسانی که دچار مصرف‌زدگی در استفاده از تکنولوژی‌های روز است، به تدریج در پوشش خود نیز دچار مصرف‌زدگی شده و مدام دغدغه این را دارد که لباس امروزش با لباس دیروزش متفاوت باشد، به تدریج به این فکر می‌افتد که اتومبیلش را متناسب با سال تعویض کند و... یعنی تزلزل برای او تبدیل به یک صفت می‌شود و در جای جای زندگی‌اش بروز پیدا می‌کند.
•    اشاره کردید به اینکه مصرف‌زدگی یک بیماری واگیردار است. کدام واکسن‌های تربیتی قادر است فرزندانمان را از آلوده شدن به این فرهنگ مصون بدارد؟
بشر باید برای یک زندگی ماندگار تربیت شود. اگر به شخص از‌‌ همان کودکی تفهیم شد که سیستم آفرینش دارای مقرراتی است که نتایج اعمال او بالاخره در یک جا گریبان او را می‌گیرد، آن وقت مراقب رفتار‌هایش خواهد بود. اگر اینگونه تربیت شود، وقتی دارد اضافه می‌خورد می‌داند که این اضافه در یک جایی گریبان او را می‌گیرد. یا در همین دنیا یا در جهانی دیگر که در اعتقاد ما از آن به عنوان معاد یاد می‌شود. فرد باید به گونه‌ای تربیت شود که بداند مصرف به اندازه، زندگی او را پایدار می‌دارد و ثبات و سازگاری می‌بخشد. متاسفانه در جامعه ما خانواده‌ها آن‌طور که باید نسبت به تربیت بچه اهتمام لازم را ندارند و نمی‌دانند فراهم کردن امکانات یک چیز است و تربیت صحیح چیز دیگری. مدرسه نیز چندان بار تربیتی برای او ندارد. بنابراین کودک شروع می‌کند به قضاوت کردن و جبران کردن خلاهای روحی، عاطفی و روانی خود.
•    در تولد و سپس شیوع لجام گسیخته این فرهنگ، کدام یک را مقصر اصلی می‌دانید؟ دولت‌ها یا خانوده‌ها؟
ما در روایاتمان داریم که «الناس علی دین ملوکهم». پس مردم دنباله‌روی سردمدارانشان هستند. شک نکنید که اگر مردم ما ببینند مسئولینشان سوار ماشین‌های گران قیمت می‌شوند و مدیران کشور در خانه‌های آنچنانی سکونت دارند و میهمانی‌هایی با هزینه‌های بسیار سنگین برگزار می‌کنند، به شدت تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند و این‌گونه رفتار‌ها برایشان تبدیل به ارزش می‌شود. همان‌گونه که مردم وقتی ببینند مسئولینشان از راه‌های خلاف بیت‌المال را مصرف می‌کنند، با خود می‌گویند چرا ما نکنیم؟ پس اصل ماجرا به بزرگان که‌‌ همان مسئولین باشد، برمی‌گردد.
اگر بزرگان یک کشور سلامت رفتار داشته باشند، تربیت فرزندان برای خانواده‌ها به مراتب آسان‌تر می‌گردد. اما در غیر این صورت نه‌تنها خانواده در تربیت فرزندانش دچار مشکل می‌شود و نمی‌تواند اثرگذاری مطلوب را داشته باشد، بلکه شاید خودشان هم از رفتارهای مسئولینشان الگوبرداری کنند. خانواده‌ها بچه‌ها را تربیت می‌کنند، اما مسئولین و دولتمردان، جامعه که خانواده‌ها را در بر می‌گیرد را تربیت می‌کنند. اگر سردمداران هیچ تلاشی برای برچیده شدن مصرف‌گرایی نکنند و خودشان را به عنوان قدم اول اصلاح نکنند، خانواده‌ها نیز منزوی می‌گردند. زیرا کاری از دستشان بر نمی‌آید. یک خانواده برای اینکه بتواند خود را از فرهنگ فعلی جامعه مصون بدارد، مجبور است انزوا اختیار کند.
•    آیا مصرف‌گرایی به آن شدت که در ایران می‌بینیم، در سایر کشور‌ها هم وجود دارد؟ آن‌ها چه تدابیری برای مبارزه با این فرهنگ اندیشیده‌اند؟
در حال حاضر ژاپن در مدارس خود به تربیت مصرف می‌پردازد. یعنی جزء آموزه‌هایشان سبک زندگی و مهارت‌های مربوط به آن گنجانده شده است. در کنار این آموزش‌ها، از وضع قوانین بازدارنده نیز غافل نشده‌اند. برای مثال در کنار اینکه لزوم به اندازه سفارش دادن غذا در رستوران را از کودکی به فرزندان می‌آموزند، اگر کسی که به رستوران رفته است مازاد بر میزان نیازش غذا سفارش دهد و قادر به اتمام آن نباشد، باید متحمل جریمه‌هایی افزون بر هزینه غذاهای سفارش داده شده و به نوعی مجازات بشود. یا مثلا استرالیا که برای بسط و اشاعه سبک زندگی مورد نظرشان فرمول و نسخه‌هایی ارائه می‌دهند، برای خانواده سبد غذایی تعریف و نیاز خانواده‌ها را ارزیابی می‌کنند تا از هر چیز مقدار لازمش را گوشزد کنند. چیزی که از آن به عنوان امنیت غذایی یاد می‌شود. به خانواده‌ها می‌گویند که مصرف مواد غذایی بیشتر از این مقدار، اضافه و فاقد ضرورت است. در برخورداری از امکانات عمومی نیز محدودیت‌هایی گذاشته شده است. به این ترتیب که اگر کسی مازاد بر نیازش اقدام به مصرف کند، طوری که قهرا در برخورداری دیگران از آن امکانات اخلال ایجاد کند، با قوانین بازدارنده مواجه می‌شود. در عوض در کشور ما گویا اصولا تربیت، جزء وظایف والدین، مدارس، دانشگاه‌ها و... محسوب نمی‌شود. حتی در بعضی از درس‌ها که تا حدودی به معنای خاص کلمه به مقوله تربیت صحیح توجه شده بود، این دروس کمرنگ و بعضا برچیده شده‌اند که جای تامل و البته تاسف دارد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: