جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
r_search
نوع نشریه:
نشریات:
از تاريخ:
تا تاریخ:
کد خبر: ۳۷۰۳
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۱
به مناسبت روز روستا
نقش‌های این زنان موثر را کاهش ندهید!
دکتر فضیله دادورخانی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دانشکده جغرافیا بوده و تاکنون در زمینه جغرافیای روستایی، جغرافیای جنسیت و جغرافیای توسعه، فعالیت‌های پژوهشی عدیده‌ای انجام داده است.

او مدرک دکتری خود را در رشته جغرافیا و برنامه‌ریزی روستایی و با عنوان رساله «جایگاه و نقش اشتغال زنان در فرآیند توسعه روستایی» از دانشگاه تربیت مدرس گرفته است. به مناسبت روز روستا، مهرخانه به سراغ دکتر دادورخانی رفته و در زمینه جنسیت و توسعه روستایی با او به گفت‌وگو نشسته است.

-    در ایران تاکنون در حوزه توسعه روستایی و اقدامات انجام‌شده، آیا به ممیزه جنسیتی در این توسعه هم توجه شده است؟

زنان روستایی از دیرباز نقش تعیین‌کننده‌ای نه تنها در اقتصاد خانواده، بلکه در تمامی‌ جوانب اجتماعی و فرهنگی جامعه خود داشته‌اند، روز کاری آن‌ها همواره طولانی‌تر بوده و تصمیمات درون و بیرون از خانواده تا حد زیادی به نظر آنان وابسته بود. آمارهای سراسر جهان نشان می‌دهد که زنان روستایی نقش تعیین‌کننده‌ای در تولید مواد غذایی داشته‌اند. در ایران نیز زنان روستایی همواره پابه‌پای مردانشان در زمین‌های کشاورزی کار می‌کرده‌اند و این در حالی بود که سایر فعالیت‌های مربوط به فرآوری محصولات، تولید صنایع دستی برای کمک به کاهش هزینه‌های خانوار، انجام کارهای خانه و بارآوری کودکان را نیز برعهده داشته‌اند. هرچند کار زیاد و زایمان‌های مکرر، زنان را فرسوده کرده و توان آن‌ها را می‌گرفت، اما آن‌ها اهرم‌های خانواده و نیروهای مولدی برای اقتصاد جامعه بودند.

بدین‌ترتیب کارایی اقتصادی آن‌ها موجب شده بود که از توانمندی بالایی نیز در اداره امورات اجتماعی برخوردار باشند. هر چند که در آن زمان نیز به دلایل گوناگون و از جمله نبود و یا نقص منابع آماری و فقدان مطالعات علمی ‌جامع، حجم واقعی و تنوعات مشارکت آن‌ها در فعالیت‌های اقتصاد- اجتماعی روشن نبود و معمولاً جایگاه واقعی‌شان در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های توسعه، مورد توجه قرار نمی‌گرفت. ازاین‌رو در برنامه‌های پیشین توسعه کشور هرچند زنان در زیرفصل‌های مختلف برنامه تا حدودی مورد توجه بوده‌اند، لیکن ‌تنها نوشتاري بود كه خيلي از زواياي آن در عمل مغفول ماند و به اجرا نرسيد. با توجه به ماده ۲۳۰ برنامه پنجم توسعه، قرار بود وضعیت زنان در عرصه‌های مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی بهبود پیدا کند، اما عملا این اتفاق نیفتاد.

-    برنامه‌های توسعه‌ای اجراشده در روستاها تاکنون چه تبعات مثبت و منفی برای زنان داشته است؟

تجارب چند دهه توسعه روستایی در کشور نشان داده است که تلاش‌های زیادی برای گسترش رفاه، به معنای برخورداری بیشتر از امکانات و مظاهر تمدن به شکلی که در شهر‌ها وجود دارد، در روستاها صورت گرفته و این اقدامات فوایدی را برای جامعه روستایی به ارمغان آورده، اما برای جامعه روستایی و به‌طور خاص برای زنان روستایی شرایط رو به پیشرفتی را فراهم نساخته است؛ چراکه رویکردهای توسعه همچنان که به رفع نیازهای اساسی نظر داشتند، به ایجاد یا توسعه منابع درآمدی و همچنین به تقویت بنیه اقتصادی خانوارها نمی‌اندیشیدند یا به عبارتی موجب توانمندسازی آنان نشده‌اند.

در اینجا فقط به موضوع خاص زنان می‌پردازیم. برنامه‌های توسعه حتی در مواردی که باعث افزایش درآمد خانوارها شده است، بلافاصله خروج زنان را از گردونه تولید به‌دنبال داشته است؛ چراکه سختی و طاقت‌فرسابودن شرایط کار آنان سبب می‌شود که فقط در شرایط اضطرار به کار در کشاورزی بپردازند. از سوی دیگر در دسترس قرارگرفتن آموزش همگانی که دیگر ارمغان توسعه است، باعث بالا رفتن و ارتقای سطح سواد زنان شده، اما بر اشتغال آنان به کارهای کوچک درآمدزا تأثیر منفی داشته و در نبود فرصت‌های شغلی، باعث بیکاری و معضلات اجتماعی برای آنان شده است؛ به‌طوری‌که مطالعات نشان داده است که زنان روستاهای توسعه‌یافته، بیشتر به بهبود زندگی در درون خانه پرداخته‌اند.

باوجود اثر مثبت این برنامه‌ها بر تشکیل کلاس‌های آموزشی و دسترسی به اعتبارات، منزلت زنان در خانه و مشارکت آن‌ها در تصمیم‌گیری‌های مربوط به امور خانواده کاهش یافته است. آنان با کناره‌گیری از فعالیت‌های تولیدی سابق و عدم جایگزینی آن با اشتغالات جدید، نقش تولیدگری خود را از دست داده و تبدیل به زن مصرف‌کننده شده‌اند. این روند نهایتاً موجب حاشیه‌ای‌شدن هر چه بیشتر زنان شده است؛ ازاین‌رو اقدامات متعدد توسعه‌ای که در روستاها اجرا شده‌اند، به عبارتی کورجنسیتی بوده و عمدتا فرض را بر این نهاده است که این برنامه‌ها بر زنان و مردان اثرات یکسانی دارند. برای مثال یکی از اقدامات مهم و فراگیری که در روستا‌ها اجرا شده، طرح‌های ‌هادی است که عمدتا به بازسازی فیزیکی فضای روستا توجه دارد. این طرح‌ها با تغییر بافت مساکن که عمدتا برگرفته از الگوی مساکن شهری است، کارکرد چندگانه زنان روستایی را نادیده گرفته و با حذف آشپزخانه‌های بزرگ و جایگزینی آن با آشپزخانه‌های باز (اپن) امکان فرآوری محصول و حتی پخت غذا برای کارگران را از زنان روستایی گرفته و بعضا پشت بام خانه‌ها و حیاط خلوتی را که زمانی حکم کارگاه فرآوری محصول و یا رنگرزی و سایر تولیدات برای زنان داشت را نیز امروزه برای آنان غیر قابل استفاده کرده است، این در حالی است که این‌گونه فعالیت‌ها تنها کارکرد اقتصادی نداشت، بلکه به نوعی دارای کارکرد اجتماعی هم بوده و موجب برقراری ارتباطات بیشتر و گسترش همیاری و مشارکت بین زنان روستایی می‌شده است.

این وضعیت به نوعی شامل تغییرات ایجادشده در معابر و سایر فضاهای روستایی نیز می‌شود؛ به نوعی که فضاهای روستایی را مردانه‌تر کرده و زنان را بیش از پیش در فضاهای خصوصی درون خانه‌ها محصور کرده است. همچنین در سایر برنامه‌های ترویجی و اعتباری نیز مردان را کشاورز و شاغلان اصلی تصور کرده و به عنوان سرپرست خانوار در نظر می‌گیرند. این تصور در بین زنان نیز بدین‌گونه گسترش یافته و آن‌ها هم خود را خانه‌دار و همسرانشان را کشاورز معرفی می‌کنند؛ صرف نظر از این‌که خود تا چه حد در این بخش فعال هستند.

ازاین‌رو عمده مشکلات زنان روستایی را می‌توان از دو منظر از هم متمایز کرد. یک دسته مشکلات ناشی از عقب‌ماندگی روستاهاست که در این دسته از روستاها فقر، نبود امکانات و نابرابری‌ها موجب می‌شود که زنان شرایط فقیرانه و تبعیض‌آمیز شدیدتری را نسبت به مردان تجربه کنند و به عبارتی از عقب‌ماندگی مضاعفی رنج ببرند؛ و دسته دیگر در روستاهای توسعه‌یافته‌تر که همان‌طور که پیشتر اشاره شد، اثرات توسعه نه تنها وضعیت زنان را بهبود نبخشیده، بلکه موجب عمیق‌ترشدن شکاف جنسیتی در این مناطق شده است.

-    آیا این برنامه‌ها موجب تغییراتی در ساختار و کارکردهای نهاد خانواده نیز شده است؟
ماهیت توسعه اقتصادی در روستاها که بر برنامه‌های تکنولوژی‌محور متمرکز است، موجب کاهش نیاز به نیروی کار خانوده از جمله زنان می‌شود. در مناطق روستایی ایران زمانی که کار کشاورزی به‌طور دستی و در شرایط سخت انجام می‌شود، عمدتا وظیفه زنانه محسوب می‌شود، ولی چنان‌چه این فعالیت مکانیزه شود، این مردان هستند که کار با ماشین را برعهده می‌گیرند. برای مثال تا زمانی که کار نشاء برنج با دست انجام شود، به آن  زنانه‌کاری اطلاق می‌شود، ولی اگر این کار مکانیزه شود، این مردان هستند که از ماشین نشاگر استفاده می‌کنند؛ لذا بر خلاف روستاهای کشور‌های پیشرفته، مکانیزه‌شدن فعالیت‌های کشاورزی، موجب خروج بخش قابل توجهی از زنان از بازار کار روستایی می‌شود و نهایتا این تغییرات موجب می‌شود که کارکرد خانوار روستایی دستخوش دگرگونی شود و در این تغییرات، سرپرست خانواده که معمولا مرد است به تنهایی و با استفاده از نیروهای بازار، کارکرد اقتصادی خانوار را به‌دوش می‌کشد.

-    در حال حاضر عمده مشکلات زنان روستایی را چه می‌دانید؟ از سویی تا چه حد تنوع و تکثر مشکلات به لحاظ بافت منطقه‌ای داریم؟
البته در دو دهه اخیر اقدامات مؤثری جهت توانمندسازی و بهبود شرایط زنان صورت گرفته است که از آن جمله می‌توان به فعالیت‌های دفتر امورزنان روستایی و عشایری جهاد کشاورزی اشاره کرد، مانند ایجاد صندوق‌های اعتباری خاص زنان، به‌کارگیری تسهیل‌گران زن در روستاها جهت ترویج کشاورزی در بین زنان روستایی، توسعه فعالیت‌های آموزشی در زمینه‌های مختلف، اما به لحاظ گسترش سریع تغییرات در جوامع روستایی، این اقدامات در قالب اقدامات هماهنگ صورت نگرفته و لذا دارای اثرات مقطعی بوده است. به عنوان مثال هم‌پای گسترش سواد و ارتقای سطح تحصیلات زنان روستایی و افزایش تعداد زنان دارای مدرک دانشگاهی، اشتغالات متناسب با دانش و مهارت آنان در روستاها ایجاد نشده و آنان که همچون مردان روستا کمتر امکان مهاجرت به شهرها را دارند، نه تنها از معضلات اقتصادی، بلکه از مشکلات اجتماعی هم رنج می‌برند که نمونه بارز آن را می‌توان بالا رفتن سن ازدواج یا تجرد قطعی دختران در مناطق روستایی برشمرد.

یکی از نکات مهمی‌ که در برنامه‌ریزی نه تنها در خصوص زنان، بلکه به‌طور عام باید بدان توجه کرد، تنوع جغرافیایی و تجارب زیستی مختلفی است که در کشور وجود دارد و زنان روستایی نیز از این امر مستثنی نیستند. این تنوعات جغرافیایی ضرورت اولویت‌بخشی به مسائل مختلف را نمایان می‌سازد. برای نمونه در مکان‌هایی که امکان فعالیت‌های کشاورزی اندک است، اشتغال زنان اولویت می‌یابد. این امر زمانی که با بالا رفتن سطح تحصیلات زنان همراه می‌شود، ایجاد فعالیت‌های نوین و حرفه‌ای متناسب با فضای جغرافیایی مورد نظر را می‌طلبد. در مکان‌هایی که کشاورزی مبتنی بر نیروی کار زنان رونق دارد؛ مثل شالیزارهای شمال کشور، مسائل سلامت و بهداشت کار زنان اولویت دارد و به همین ترتیب در مکان‌های توسعه‌یافته جلب مشارکت فعال زنان و جلوگیری از به‌حاشیه‌رفتن آنان اهمیت می‌یابد و در مناطق توسعه‌نیافته و فقیر ایجاد تبعیض مثبت و کمک به آنان برای کاهش فشارهای ناشی از فقر وعقب‌ماندگی مورد نیاز است؛ لذا می‌توان گفت مسائل زنان هم بر مبنای تنوعات جغرافیایی و هم سطوح توسعه‌یافتگی و همچنین دوری و نزدیکی به مراکز شهری متفاوت است. به عبارتی نظر به اینکه علم جغرافیا بر این باور است که مکان‌ها منحصربه‌فردند؛ لذا می‌توان گفت که مسئله هر منطقه و به‌طور خاص مسئله زنان روستایی در هر منطقه و بلکه در هر روستا، منحصربه‌فرد است و می‌باید به‌طور خاص مورد توجه قرار گیرد.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: