شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
r_search
نوع نشریه:
نشریات:
از تاريخ:
تا تاریخ:
کد خبر: ۴۵۸
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۱


بیماری مسری؛ این درست‌ترین عبارتی است که تا امروز برای توصیف «بدنویسی» به ذهن ناتوانم رسیده است. بنده به جدّ معتقدم که بدنویسی یک بیماری مسری است و بیماری مسری هم بزرگ و کوچک و زن و مرد و پیر و جوان نمی‌شناسد. وقتی می‌رسد یقه‌ی همه را می‌گیرد و هرکه را که زورش کمتر باشد، زودتر از پا درمی‌آورد.
راستش را بخواهید وقتی به این فکر می‌کنم که بیماری بدنویسی به طرز فجیعی در میان ما شایع شده دلم می‌خواهد برگردم به روزگاران دور. بسیار بسیار دور. به زمانی که تنها عده‌ای محدود از نعمت سوادآموزی و خواندن و نوشتن برخوردار بودند و دیگران ـ یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم ـ سر در کار خود داشتند و نه می‌خواندند و نه می‌نوشتند. آن وقت‌ها حداقل این فارسی مادر مرده، زبان به زبان می‌چرخید، نه دست به دست؛ آن هم روی گوشی‌های تلفن همراهی که عرض و طول‌شان گاهی واقعا آدمی را به خنده می‌اندازد.
فاصله میان گفتن تا نوشتن، فاصله عجیبی است. اغلب ما وقت حرف زدن می‌توانیم یک ماجرا را هرطور شده، به هر ضرب و زوری تعریف کنیم اما اگر از ما بخواهند همان چیزی را که گفته‌ایم روی کاغذ بیاوریم، عزا می‌گیریم و در ماتمی عمیق فرومی‌رویم و اغلب در عمل از انجام کاری که از ما خواسته شده بازمی‌مانیم. چرا؟ چرا ما می‌توانیم به یک زبان حرف بزنیم اما نمی‌توانیم به همان زبان درست بنویسم؟ اگر کمی به حال و روز خودمان وقوف داشته باشیم متوجه می‌شویم در گفتن هم کم از نوشتن نداریم اما خطاهای گفتاری در جایی ثبت نمی‌شوند و همین ما را به این گمان باطل می‌اندازد که: راحت باش، هر طور دلت می‌خواد حرف بزن. فقط حرفتو بزن. هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو و...
یکی از راه‌های درست‌نویسی تمرین درست حرف زدن است. اینکه نوشتن موضوعی که به راحتی درباره آن حرف می‌زنیم، ما را به دردسر می‌اندازد علت دارد. علتش این است که ما درباره آن موضوع حتی نمی‌توانیم درست حرف بزنیم. نظم ذهنی نداریم. شلخته‌گویی می‌کنیم و... همه اینها وقت نوشتن گریبان ما را می‌گیرند و به زمین‌مان می‌زنند. خدا نکند در چنین شرایطی ناگزیر باشیم به هر قیمتی که شده بنویسیم. چون حاصل کار، چنان متن آشفته و مغلوطی خواهد بود که خودمان هم ـ احتمالا ـ از خواندنش خجالت می‌کشیم. متاسفانه از وقتی دانش رواج یافت و قاطبه مردم از نعمت سواد برخوردار شدند روز به روز بر این اجبارها افزوده شد. ما مجبور شدیم انشا بنویسیم. مجبور شدیم نامه اداری بنویسیم، مجبور شدیم تحقیق درسی بنویسیم، مجبور شدیم به هم پیامک بدهیم، مجبور شدیم «همین الان یهویی» در فیس‌بوکمان چیزی بنویسیم، و همین‌طور که مشغول مجبور شدن بودیم، اشتباه نوشتیم و اشتباهاتمان را در اختیار دیگران قرار دادیم و گذشت و گذشت تا امروز که بدنویسی شده است بیماری مسری‌ای که هیچ واکسنی برای آن کشف نشده است و گمان نمی‌کنم دانشمندان و زبان‌شناسنان آن سوی عالم دلیل موجهی برای کشف چنین واکسنی داشته باشند. دانشمندان خودمان هم بعید است دغدغه زبان مادری داشته باشند و بعیدتر آن است که فکر تهیه «واکسن بدنویسی» به ذهنشان خطور کند. ما واقعا می‌خواهیم با این بیماری مسری چه کنیم؟ درباره این موضوع باز هم خواهیم نوشت.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: