همه ما کلمه علم را که احیانا آن را اساس پیشرفت میدانیم بکار میبریم، اما باید گفت این تعبیر در عبارات افراد مختلف، معانی کاملا متفاوتی دارد. به عبارت دیگر مقصود از کلمه «علم» روشن نیست و همین امر سبب شده است نتوانیم اراده و اهتمام جدی در امر پیشرفت علم داشته باشیم.
این مدت همچنان بحث در باره علم و پیشرفت علمی در جریان است. یکی از موارد آن توضیحاتی بود که رهبری انقلاب خطاب به خبرگان در دیدار اخیر دادند و از دولت خواستند در زمینه پیشرفت علم تلاش کند. از آن صحبتها چنین معلوم میشد که ایشان در جریان گزارشهایی که درباره پیشرفت علمی بر اساس علمسنجیهای معمول در حوزه مقالات علمیپژوهشی و آی اس آی انجام میشود هستند و آنها را معتبر میدانند. اینکه امسال تعداد آن مقالات کمتر شده و جایگاه ایران تنزل یافته یا بالا رفته بر اساس همین روشهای مدرنی است که علمسنجی جدید پایهگذاری کرده است.
امروز هم در یکی از جلسات دانشگاهی بحث درباره علوم انسانی، مقالات علمیپژوهشی و تعداد مقالاتی بود که هر استاد باید ارائه دهد تا بتواند از استادیاری به دانشیاری یا از دانشیاری به استادی برسد. تعداد قابل توجهی از استادان از معیارهای سنجش گلایه داشتند و اینکه مثلا از اینکه به کتاب اهمیتی داده نمیشود ناخشنود بودند. به هر حال در علمسنجیهای رایج به مقاله به عنوان ابزار ایدهپرداز مینگرند و به کتابی که مجموعهای از معلومات است اهمیت نمیدهند. جالب بود که حتی یکی از استادان با استناد به نظریات عرفانی و روایی در باب علم و اینکه «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» و موارد دیگر خواستند کسی به ایشان توضیح بدهد که آن روش چگونه با این مفهوم از علم که به قول ایشان ساینس نیست و نالج است، جور در میآید. البته در این محفل درباره مشارکت جمعی در نگارش مقالات هم بحث شد و از استادان خواسته شد که در نگارش مقالات چند نفری مشارکت کنند تا امتیازات بیشتری بگیرند. در واقع هدف تبدیل وضعیت و بیان چگونگی وصول به آن بود. به هر حال مقصودم این است که بحث علم و تفاوت مفهومیآن همچنان مهم اما مبهم است و بسیاری از کسانی که در حوزه علوم انسانی مینویسند با روشهای علمسنجی رایج در وزارت علوم که بر اساس مدل جهانی است یا آشنا نیستند یا اگر هستند، با آن موافقت ندارند. هرچند به هر حال سرنوشت فعلی آنان در دست همین روشهاست و آنچه از پیشرفت و پسرفت میشنویم بر پایه همین معیارهاست که ممکن است تغییرات جزیی بکند اما در کل مسیرش عوض نخواهد شد و مثل بسیاری از موارد دیگر ما به هر حال باید از غرب پیروی کنیم!
اما یک خبر دیگر هم در باره علم این چند روز در جریان بود که بیربط به این مباحث نیست و آن اینکه تولیت جدید آستان قدس در سخنرانی خود در جلسه معارفه گفتند: «باید مشهد و خراسان رضوی برای همه جهان مرجعیت علمی پیدا کند». به هر حال این هم یک نکتهای است که باید در آن تامل کرد که مشهد چطور میتواند برای همه جهان مرجعیت علمی پیدا کند. آیا مقصود علوم دینی است یا علوم انسانی یا حتی ساینس و علوم تجربی؟ بنده البته میدانم که زیباترین و در عین حال یکی از بهترین کتابخانه ایران همان است که آقای طبسی در مشهد ساخت و حتی میدانم که آستان قدس در نشرهای مختلف خود کارهایی در همه حوزهها داشت هر چند این کارها فراز و نشیب داشت و مثلا اگر زمانی در جغرافیا فعال بود این اواخر افت کرده بود. امیدوارم با دیدی روشن در زمینه توسعه علم تلاش شود. اما اینکه مشهد بخواهد مرجعیت علمی برای جهان پیدا کند لازمهاش این است که نگاهی باز به مسائل فکری و فرهنگی باشد و آنها که در آنجا مهندسی خواهند کرد با مفهوم علم جدید و علمسنجیهای مدرن آشنا باشند. اینکه فکر کنند همه مفهوم علم خلاصه در علم دینی میشود و بر آن باشند که مشهد از این زاویه برای جهان مرجعیت علمی پیدا کند بهتر است این کار به قم واگذار شود و مشهد با پولی که در اختیار دارد با توجه به توصیههای مکرر رهبری به علم به عنوان امری که پیشرفت فنی و صنعتی برای کشور بیاورد نگاه کنند.