پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
r_search
نوع نشریه:
نشریات:
از تاريخ:
تا تاریخ:
کد خبر: ۸۷۱۲
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۲
سیدعبدالجواد موسوی

تا همین یکی دو روز پیش به ضرس قاطع می‌توانستی بگویی فردوسی در موسیقی ایرانی مظلوم‌ترین چهره شعر فارسی است. سخن بلند او با همه شکوه و عظمتش جایی در موسیقی ایرانی نداشت و اگرچه عزیزان و بزرگوارانی در سال‌های اخیر جهد کرده بودند از این مظلومیت بکاهند اما تلاششان راه به جایی نبرد و نتوانستند چنان‌که شاید و باید حق کلام آن حکیم یگانه را ادا کنند.

البته پیشترها آلبوم «آواز اساطیر» را شنیده بودیم که چنان‌که روی جلد آن آمده بود کلام آن شاهنامه کردی بود، منتهی آن آلبوم شنیدنی و بسیار ممتاز در کارنامه استاد شهرام ناظری به کلام کردی بود و فارسی‌زبانان نمی‌توانستند از کلامش بهره کامل ببرند تا اینکه همین چند روز پیش آلبوم «درفش کاویانی» به بازار آمد. سال‌ها بود منتظر انتشار این اثر بودم و حدس می‌زدم اگر کسی بتواند از پس خواندن شاهنامه برآید کسی نیست به جز شهرام ناظری که هم دانش ادبی‌اش را دارد، هم پشتوانه موسیقایی‌ای که بتواند یاری‌گرش باشد و هم حنجره‌ای که خوب می‌تواند فضای حماسی را انعکاس دهد. حدسم درست بود. قبل‌ترها هم نوشته بودم که شاهنامه‌خوانی معنی‌اش این نیست که صرفا شعر فردوسی را در دستگاه چهارگاه بخوانیم. باید با فرهنگ شاهنامه انس و الفتی داشت و با اسطوره و حماسه پیوندی. و از همه مهم‌تر حنجره‌ای که بتواند حق مطلب را ادا کند. خواننده باید به این درک ابتدایی و البته به شدت مهم برسد که نمی‌توان همانگونه که فلان غزل عاشقانه سعدی را می‌خوانیم ابیات شاهنامه را نیز بخوانیم. البته این حرف مختص شاهنامه نیست. شما شعر رودکی را هم نمی‌توانی به سبک و سیاق غزل حافظ و سعدی بخوانی. ناظری این نکته را خوب فهمید و علت توفیق او در ارائه اشعار مولانا نیز همین بود. خیلی‌ها شعر مولانا را خوانده‌اند اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند ما را با جهان مولانا پیوند دهند. این ناظری بود که توانست با «صدای سخن عشق» و «مطرب مهتاب‌رو» و آلبوم‌های دیگری از این دست دعوی کسانی را که می‌گفتند شعر مولانا با موسیقی ایرانی جور در نمی‌آید باطل کند. ناظری توانست با تلفیق غزلیات پر شور مولانا و موسیقی ایرانی کاری بزرگ صورت دهد و ناممکنی را ممکن کند و حالا با شعر فردوسی همان کاری را کرده است که با شعر مولانا. جدا از تسلط موسیقایی ناظری بر نوع خاصی از موسیقی مقامی که ریشه در آیین یارسان دارد، درک و دریافت او از زمانه خود نیز ستودنی است. او در سالهای اخیر در کنار فعالیت‌ها و دلمشغولی‌های همیشگی‌اش آلبوم‌هایی منتشر کرد تا به دیگران ثابت کند زمین و زمانه خود را به خوبی می‌شناسد. انتشار آلبوم « سفر عسرت» و «امیرکبیر» آن هم در آن هشت سال کذایی نشان داد که او اگرچه اهل شعار و هیاهو نیست اما نیک می‌داند در چه هنگامه‌ای می‌زید و در بزنگاه‌های تاریخی باید چه بخواند. در همین آلبوم شاهنامه‌خوانی‌اش نیز صرفا به وجه ادبی و موسیقی اشعار فردوسی توجه نداشته. داستانی را برای خواندن برگزیده که به شدت تامل‌برانگیز است. پایان آلبوم هم شاهکار است به ویژه وقتی با لحن ناصحانه استاد شهرام ناظری در می‌آمیزد: فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی...

ای کاش گوش‌های ما مستعد شنیدن این ابیات حکیم ابوالقاسم فردوسی باشد. ایدون باد!

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: